ادیان از منظر قران کریم

دیدگاه قرآن کریم در مورد رفتار مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان ادیان دیگر چیست؟

در این سلسله مطالب درصدد اشاره به آیاتی از قرآن کریم در زمینه راههای تأمین هم زیستی مسالمت آمیز میان ادیان هستیم. سومین راه از راههای 10 گانه اشاره شده توسط قرآن کریم عبارت است از:

3. نفی نژاد پرستی

قرآن کریم، هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده است و همه انسان ها را فرزند یک پدر و مادر و قهراً فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی می داند.

«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن اکرمکم عند الله أتقاکم إن الله علیم خبیر ؛ همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و به شکل اقوام و قبایلی درآوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید؛ بی گمان گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست؛ خداوند دانای آگاه است » (1)

از اصول مهم هم زیستی مسالمت آمیز، تساوی و برابری انسان ها است؛ نژادپرستی، خود برتربینی و تحقیر ملت ها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامع? بشری شده، جنگ جهانی اول و دوم نمونه بارز این مشکلات است.

تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت، مای? فضیلت کسی بر دیگری نیست.

 از نظر قرآن، اختلاف زبان ها و رنگ ها از نشانه های الهی و وسیله ای برای شناخت اشخاص از یکدیگر است؛ اگر همه انسان ها یک شکل، یک رنگ و دارای قد یکسان باشند، زندگی دچار مشکل می گردد.

از نظر قرآن کریم، انسان ها نسبت به یکدیگر فضیلتی جز به تقوا و پرهیزگاری ندارند و مجموعه انسان ها، «خانواده بشری» و «امت واحد» را تشکیل می دهند:

«کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه؛ در آغاز مردم امت یگانه ای بودند، آن گاه خداوند پیامبران را مژده آور و هشدار دهنده برانگیخت، و با آنان، به حق، كتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آن چه اختلاف می ورزند داوری كند » (2)

بسیاری از آیات قرآن كریم خطاب به جمیع بشر است؛ مانند «یا بنی آدم» و «یا ایها الانسان». این خطاب ها و تعبیرها به این اشاره دارد كه انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنین زمین است. افراد مناطق مختلف از حیث انسانیت هیچ فرقی با یك دیگر ندارند. بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ،‌ نژاد و ... مختلف بوده است، ولی از نظر اسلام، همه فرزندان یك پدر و مادر (آدم و حوا) هستند و این تفاوت ها در انسانیت انسان خدشه ای وارد نمی سازد.

 

پی نوشتها: 

1- سوره حجرات، آیه 13.

2- سوره بقره، آیه 213.

نه شيطان و نه فرشته

نه شيطان و نه فرشته

ستاره اسکندري در مرگ تدريجي يک رويا

( 1 سال‌ها پيش زنان در سريال‌هاي تلويزيوني خانوادگي به 2 دسته فرشته و شيطان تقسيم مي‌شدند.

يا خيلي خوب بودند و براي خانواده شوهرشان عروس گلم بودند و چون هيچي كامل نيست پس نقش منفي به خانواده شوهر مي‌رسيد، در اين صورت مادر شوهرشان تفاوت زيادي با مادر فولاد زره نداشت ويا زنان چنان ناسازگار بودند كه دل تمام دنيا براي شوهر بيچاره‌اش مي‌سوخت. به هرحال نقش‌ها يا سفيد بود با سياه و در اين تقسيم بندي راهي ميانه براي زنان وجود نداشت.

 اما بعد از گذشت چند سال اين تقسيم‌بندي‌ها تعديل شد و زنان نقش ميانه‌اي را پذيرفتند و بيننده‌ها هم عادت كردند كه زنان را سواي نقش‌ها و حس‌هاي تكراري ببينند؛ ديگر زنان نه فرشته بودند و نه شيطان.اگر آن سال‌ها ديدن زنان سفيد يا سياه برايمان عادي بود، اما امروزه ديدن شخصيت‌هاي اينچنيني خنده دار است.

نويسنده و كارگردان با يك خط‌كش زنان را به 2 بخش سفيد و سياه تقسيم كرده‌اند. خواهران حامد همه خانه‌دار هستند. از نظر شخصيتي آنها بسيار خوب، بساز و مهربان هستند.

به هرحال هر شخصيتي يك سري ويژگي‌ها و خصوصيت‌هايي دارد كه اعمال و رفتار او را در روند منطقي داستان توجيه مي‌كند. طبيعتا او يك شغلي هم دارد و طبيعي است كه هر انساني يك سري خصوصيات و يك شغل داشته باشد، اما تعميم دادن يك خصوصيت انساني به يك طيف گسترده مشكل ساز است، فرقي هم نمي‌كند اين شخصيت مرد باشد يا زن.

«مرگ تدريجي يك رويا» گواه اين ادعاست. نويسنده و كارگردان با يك خط‌كش زنان را به 2 بخش سفيد و سياه تقسيم كرده‌اند. خواهران حامد همه خانه‌دار هستند. از نظر شخصيتي آنها بسيار خوب، بساز و مهربان هستند. اگر سري به آشپزخانه آنها بزنيد مي‌بينيد كه آنجا هميشه مرتب است و چاي ، شام و ناهار هم هميشه به راه است. از پدر خودشان همچون طفلي نگه داري مي‌كنند. آنها به كودكان عشق ورزند، اما در مقابل  ساناز و دوستانش در جهت مخالف اين زنان حركت مي‌كنند؛ آنها تا ظهر خوابند و وقتي هم با سردرد از خواب بيدار مي‌شوند بايد دنبال يك ليوان تميز در به در ميان ظرف‌هاي كثيف كه روي هم تلنبار شده  در آن آشپزخانه كثيف بگردند كه شايد در لابه لاي مقواهاي پيتزا بتوان يك ليوان تميز پيدا كرد. ساناز مادرش را به خانه سالمندان مي‌برد. اين زنان يا نويسنده‌اند يا مترجم، پاتوقشان هم كتابفروشي است. در يك كلمه اين طور مي‌توان خلاصه كرد كه اينان روشنفكرند و با زنان خانه‌دار خيلي متفاوت هستند.

ستاره اسکندري در مرگ تدريجي يک رويا

 (2 اعتراض‌هاي صنف‌هاي مختلف به طنزهاي تلويزيوني را به ياد داريد؟ آخرين آن، اعتراض فلان اداره به طنز «مرد هزار چهره» بود كه اين اعتراض بيشتر به يك شوخي شبيه بود تا يك مسئله جدي. اعتراض صنف و شغل‌هاي مختلف اعتراض نويسندگان، كارگردان‌ها و هنرمندان را در پي داشت؛ حق داشتند، درباره چه بنويسند كه اعتراض عده‌اي را به‌دنبال نداشته باشد؟ به هرحال هر شخصيتي يك سري ويژگي‌ها و خصوصيت‌هايي دارد كه اعمال و رفتار او را در روند منطقي داستان توجيه مي‌كند.

طبيعتا او يك شغلي هم دارد. اما مشكل همين جاست. اين شغل‌ها داد خيلي‌ها را در‌مي‌آورد. قرار نيست كه زنان نويسنده و يا مترجم به شخصيت‌هاي ساناز و يا منفعل بودن مارال عظيمي در جايگاه نويسنده زن اعتراض بكنند، همانطور كه قرار نيست كه زنان خانه‌دار طومار تشويق آميزي بنويسند و از نقش مثبت زنان خانه دار تشكر بكنند. در حقيقت مشكل نوع نگاه حاكم بر فضاي داستاني اين سريال و نگاهي است كه شغل و جنسيت‌ها را نشانه رفته است و از همه مهم‌تر عدم‌باور‌پذيري اين شخصيت‌هاست. آيا همه زنان خانه دار خوب هستند و همه زناني كه سركار مي‌روند اين طور رفتار مي‌كنند؟

سال‌ها پيش زنان در سريال‌هاي تلويزيوني خانوادگي به 2 دسته فرشته و شيطان تقسيم مي‌شدند.

3) بايد داستان «مرگ تدريجي يك رويا» را به شكل ديگري ببينيم، خواهران حامد كه زندگيشان فقط در چارچوب خانه و خانه داري خلاصه مي‌شود زندگي را به كام مارال تلخ كرده‌اند. مارال يك زن فداكار است كه در بيرون از خانه هم كار مي‌كند، او سعي دارد كه زندگي‌اش را به هر نحوي حفظ كند. اما حامد مرد منطقي‌اي نيست، دهن بين هم هست. ساناز و دوستانش با اينكه به‌شدت درگير كار و فعاليت اجتماعي هستند به مارال كمك مي‌كنند كه اين زندگي از هم نپاشد، اما خواهران حامد با شكايت‌هايشان زندگي را به كام مارال و حامد تنگ مي‌كنند و مارال به خاطر هستي دخترش مي‌سوزد و مي‌سازد.

به‌نظرتان اين داستان چطور بود؟ بازهم با شخصيت‌پردازي مشكل نداشتيد؟

منبع : همشهري

 

خصوصیات جامعه امام زمان(عج)

خصوصیات جامعه امام زمان(عج)

امام زمان عليه السلام

امام زمان(عج)، جامعه‏اش را بر این چند پایه بنا می‏کند:

اول بر نابود کردن و قلع و قمع کردن ریشه‏های ظلم و طغیان؛ یعنی، در جامعه‏ای که در زمان ولی عصر - صلوات الله علیه - ساخته می‏شود، باید ظلم و جور نباشد؛ نه این‏ که فقط در ایران نباشد، یا در جوامع مسلمان‌نشین نباشد، در همه دنیا نباشد. نه ظلم اقتصادی و نه ظلم سیاسی و نه ظلم فرهنگی و نه هیچ گونه ستمی در آن جامعه دیگر وجود نخواهد داشت. باید استثمار و اختلاف طبقاتی و تبعیض و نابرابری و زورگویی و گردن کلفتی و قلدری از عالم ریشه کن بشود.

دوم: خصوصیت جامعه ایده آلی که امام زمان (صلوات الله علیه) آن را می‏سازد، بالا رفتن سطح اندیشه انسان است؛ هم اندیشه علمی انسان و هم اندیشه اسلامی انسان؛ یعنی، در دوران ولی عصر(عج) شما باید نشانی از جهل و بی سوادی و فقر فکری و فرهنگی در عالم پیدا نکنید. آن ‏جا مردم می‏توانند دین را به درستی بشناسند و این همچنانی که همه می‏دانید، یکی از هدف‏های بزرگ پیامبران بود که امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) این را در خطبه نهج البلاغه شریف بیان کرده است: «و یثیروا لهم دفائن العقول.‏»

در روایات ما وارد شده است که وقتی ولی عصر(عج) ظهور می‏کند، زنی در خانه می‏نشیند و قرآن را باز می‏کند و از متن قرآن، حقایق دین را استخراج می‏کند و می‏فهمد؛ یعنی چه؟ یعنی آن‏قدر سطح فرهنگ اسلامی و دینی، بالا می‏رود که همه افراد انسان و همه افراد جامعه و زنانی که در میدان اجتماع هم بر فرض شرکت نمی‏کنند و در خانه می‏نشینند؛ آنها هم می‏توانند فقیه باشند، دین شناس باشند. می‏توانند قرآن را باز کنند و خودشان حقایق دین را از قرآن بفهمند و شما ببینید که در جامعه‏ای که همه مردان و زنان در سطوح مختلف، قدرت فهم دین و استنباط از کتاب الهی را دارند، این جامعه چقدر نورانی است و هیچ نقطه‏ای از ظلمت در این جامعه دیگر نیست. این همه اختلاف رویه، دیگر در آن جامعه معنایی ندارد.

خصوصیت‏ سومی که جامعه امام زمان(عج)، جامعه مهدوی دارا هست، این است که در آن روز، همه نیروهای طبیعت و همه نیروهای انسانی، استخراج می‏شود. چیزی در بطن زمین نمی‏ماند که بشر از آن استفاده نکند. این همه نیروهای معطل طبیعی، این همه زمین‌هایی که می‏تواند انسان را تغذیه کند؛ این همه قوای کشف نشده (مانند نیروهایی که قرن‏ها در تاریخ بود؛ مثلا نیروی اتم، نیروی برق و الکتریسیته، قرن‏ها بر عمر جهان می‏گذشت و این نیروها در بطن طبیعت‏ بود؛ اما بشر آنها را نمی‏شناخت، بعد یک روزی به تدریج استخراج شد) همه نیروهای بی شماری که از این قبیل در بطن طبیعت هست، در زمان امام زمان(عج) استخراج می‏شود.

جمله دیگر و خصوصیت دیگر این است که محور در دوران امام زمان(عج)، محور «فضیلت و اخلاق‏» است. هر کس دارای فضیلت اخلاقی بیشتر است، او مقدم‌تر و جلوتر است. حالا اگر به آیات و روایات مراجعه بکنید (که البته محققین و متتبعین مراجعه‏کرده‏اند) خصوصیات بیشتری را هم پیدا می‏کنید.

حالا همین چهار خصوصیت: «جامعه‏ای که در آن نشانی از ظلم و طغیان و عدوان و ستم نیست‏»؛ «جامعه‏ای که در آن اندیشه دینی و اندیشه علمی انسان‏ها در سطح بالا است‏»، «جامعه‏ای که در آن همه برکات و همه نعم و همه نیکی‏ها و زیبایی‏های عالم بروز می‏کند و در اختیار انسان قرار می‏گیرد» و بالاخره «جامعه‏ای که در آن تقوا و فضیلت و گذشت و ایثار و برادری و مهربانی و یک رنگی اصل و محور است‏»، یک چنین جامعه‏ای را شما در نظر بگیرید. این همان جامعه‏ای است که مهدی موعود ما و امام زمان ما و محبوب تاریخی دیرین ما - که هم اکنون در زیر همین آسمان و بر روی همین زمین زندگی می‏کند و در میان انسان‏ها هست - به وجود خواهد آورد و تامین خواهد کرد.

 

منبع:

خطبه نماز جمعه آیة الله خامنه‌ای،  6/4/59.

به خاك ‏سپردن ‏ياس پيغمبر

به خاك ‏سپردن ‏ياس پيغمبر

حضرت زهرا عليهاالسلام

«الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انالله و انااليه راجعون‏»؛ آنان كه چون مصيبتى بديشان رسد گويند: همانا ما از آن خدا و به سوى او باز گردانده‏ايم. (البقره/ 56)

دانشمندان و تذكره نويسان شيعه متفقند كه پيکر دختر پيغمبر را شبانه به خاك سپردند.

ابن سعد نيز در روايت‏هاى خود كه از طريق ابن شهاب، عروه، عايشه، زهرى و ديگران است گويد فاطمه (عليهاالسلام) را شبانه دفن كردند و حضرت على عليه السلام او را به خاك سپرد. (2)

بلاذرى نيز در دو روايت ‏خود همين را نوشته است (3) بخارى نيز چنين نويسد:

«شوى او شبانه او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود.» (4)

كلينى كه از بزرگان علما و محدثان شيعى است و در آغاز قرن چهارم هجرى در گذشته و كتاب خود را در نيمه دوم قرن سوم نوشته و نوشته او از ديرينه‏ترين سندهاى شيعه بشمار مى‏رود، چنين نوشته است:

چون حضرت فاطمه سلام الله عليها درگذشت. اميرالمؤمنين او را پنهان به خاك سپرد و آثار قبر او را از ميان برد. سپس رو به مزار پيغمبر كرد و گفت:

- اى پيغمبر خدا از من و از دخترت كه به ديدار تو آمده و در كنار تو زير خاك خفته است، بر تو درود باد!

مرگ زهرا ضربه‌اي بود كه دل را خسته و غصه‏ام را پيوسته گردانيد. و چه زود جمع ما را به پريشانى كشانيد. شكايت ‏خود را به خدا مى‏برم و دخترت را به تو مى‏سپارم! خواهد گفت كه امتت پس از تو با وى چه ستم‌ها كردند. آنچه خواهى از او بجو و هر چه خواهى به او بگو! تا سّر دل بر تو گشايد، و خونى كه خورده است ‏بيرون آيد و خدا كه بهترين داور است ميان او و ستمكاران داورى نمايد.

خدا چنين خواست كه او زودتر از ديگران به تو به پيوندد. پس از او شكيبائى من به پايان رسيده و خويشتن‎دارى من از دست رفته. اما آنچنان كه در جدائى تو صبر را پيشه كردم، در مرگ دخترت نيز جز صبر چاره ندارم كه شكيبائى بر مصيبت ‏سنت است. اى پيغمبر خدا! تو بر روى سينه من جان دادى! تو را به دست‏ خود در دل خاك سپردم! قرآن خبر داده است كه پايان زندگى همه بازگشت ‏به سوى خداست.

اكنون امانت ‏به صاحبش رسيد، زهرا از دست من رفت و نزد تو آرميد.

اى پيغمبر خدا پس از او آسمان و زمين زشت مى‏نمايد، و هيچگاه اندوه دلم نمى‏گشايد. (5) چشمانم بى‏خواب، و دل از سوز غم كباب است، تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند.

مرگ زهرا ضربه‌اي بود كه دل را خسته و غصه‏ام را پيوسته گردانيد. و چه زود جمع ما را به پريشانى كشانيد. شكايت ‏خود را به خدا مى‏برم و دخترت را به تو مى‏سپارم! خواهد گفت كه امتت پس از تو با وى چه ستم‌ها كردند. آنچه خواهى از او بجو و هر چه خواهى به او بگو! تا سّر دل بر تو گشايد، و خونى كه خورده است ‏بيرون آيد و خدا كه بهترين داور است ميان او و ستمكاران داورى نمايد. (6)

سلامى كه به تو مى‏دهم به درود است نه از ملالت، و از روى شوق است، نه كسالت. اگر مى‏روم نه ملول و خسته جانم و اگر مى‏مانم نه به وعده خدا بدگمانم. و چون شكيبايان را وعده داده است در انتظار پاداش او مى‏مانم كه هر چه هست از اوست و شكيبائى نيكوست.

خدا گواه است كه دخترت پنهانى به خاك مى‏رود. هنوز روزى چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان‌ها نرفته، حق او را بردند و ميراث او را خوردند. درد دل را با تو در ميان مى‏گذارم و دل را به ياد تو خوش مى‏دارم كه درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه.

اگر بيم چيرگى ستمكاران نبود براى هميشه در كنار قبرت مى‏ماندم و در اين مصيبت ‏بزرگ، چون فرزند مرده جوى اشك از ديدگانم مى‏راندم.

خدا گواه است كه دخترت پنهانى به خاك مى‏رود. هنوز روزى چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان‌ها نرفته، حق او را بردند و ميراث او را خوردند. درد دل را با تو در ميان مى‏گذارم و دل را به ياد تو خوش مى‏دارم كه درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه. (7)

در مقابل اين شهرت، ابن سعد روايت ديگرى دارد كه ابوبكر بر دختر پيغمبر نماز خواند و بر او چهار تكبير گفت.(8) پيداست كه اين روايت و يك دو حديث ديگر، در مقابل آن شهرت، ارزشى ندارد، و دور نيست كه آن را براى مصلحت وقت ‏ساخته باشند.

فقدان دختر پيغمبر، على عليه السلام را سخت آزرده ساخت. نمونه اين آزردگى را از سخنانى كه بر كنار قبر او خطاب به پيغمبر گفت ديديم. در سندهاى ديرين، دو بيت زير را نيز به او نسبت داده‏اند كه نشان‎دهنده سوز درونى اوست. اما شمار اين بيت‏ها در ماخذهاى ديگر بيشتر است چنانكه در ديوان منسوب به آن حضرت نوزده بيت است. (9)

زبير بن بكار در كتاب خود الاخبار الموفقيات كه آن را در نيمه دوم قرن سوم نوشته و از مصادر قديمى بشمار مى‏رود چنين نويسد:

مداينى گويد چون اميرالمؤمنين على بن ابى طالب رضى الله عنه از دفن فاطمه فراغت ‏يافت ‏بر سر قبر او ايستاد و اين دو بيت را انشاء كرد:

لكل اجتماع من خليلين فرقة                                     و كل الذى دون الممات قليل (10)

و ان افتقادى واحدا بعد واحد                                     دليل على ان لا يدوم خليل. (11)

 

پى‏نوشت‌ها:

1. طبقات، ج 8، ص 18- 19.

2. انساب الاشراف، ص 405 .

3. صحيح بخاري، ج 5، ص 177، / بحارالانوار، ص 183.

4. السلام عليك يا رسول الله عنى. والسلام عليك عن ابنتك و زائرتك و البائنة فى الثرى ببقعتك و المختار الله لها سرعة اللحاق بك. قل يا رسول الله عن صفيتك صبرى و عفا عن سيدة نساء العالمين تجلدى. الا ان فى التاسى لى بسنتك فى فرقتك موضع تعز فلقد و سدتك فى ملحودة قبرك و فاضت نفسك بين نحرى و صدرى. بلى و فى كتاب الله (لى) انعم القبول. انالله و انااليه راجعون. قد استرجعت الوديعة. و اخذت الرهينة و اختلست الزهراء فما اقبح الخضراء و الغبراء. اما حزنى فسرمد.

5. و اما ليلى فمسهد. و هم لا يبرح قلبى او يختار الله لى دارك التى انت فيها مقيم. كمد مقيح و هم مهيج‏ سرعان ما فرق بيننا و الى الله اشكو و ستنبئك ابنتك بتظافر امتك على هضمها. فاحفها السؤال. و استخبرها الحال. فكم من غليل معتلج ‏بصدرها لم تجد الى بثه سبيلا. و ستقول و يحكم الله و هو خير الحاكمين.

6. سلام مودع لا قال ولا سئم. فان انصرف فلا عن ملالة. و ان اقم فلا عن سوء ظن بما وعدالله الصابرين. واها واها و الصبر ايمن و اجمل و لو لا غلبة المستولين لجعلت المقام و اللبث لزاما معكوفا ولا عولت اعوال الثكلى على جليل الرزية. فبعين الله تدفن ابنتك سرا و تهضم حقها و تمنع ارثها. و لم يتباعد العهد و لم يخلق منك الذكر. و الى الله يا رسول الله المشتكى و فيك يا رسول الله احسن العزاء. صلى الله عليك و عليها السلام و الرضوان. (اصول كافى، ج 1، ص 458- 459) .

7. طبقات، ج 8 ، ص 19.

8. بحارالانوار، ص 216.

9. جمع هر دو دوست را پريشانى است و هر چيز جز مرگ ناچيز است.

10. اين كه من يكى را پس از ديگرى از دست مى‏دهم نشان آن است كه هيچ دوست جاويد نمى‏ماند. (الاخبار الموفقيات، ص 194 و رجوع شود به عقد الفريد.)

11. مناقب، ج 1، ص 501 .

 

منبع:

کتاب زندگاني فاطمه زهرا، جعفر شهيدي

دشمن‏شناسى امام

دشمن‏شناسى امام

ابعاد وجودى حضرت امام، سرشار از برجستگيها و خصايص ممتازى است كه هر يك به نوبه خود و به تنهايى كافى است تا از امام چهره‏اى استثنايى و سرآمد معرفى كند. يكى از اين ويژگيها، فراست و دقت فطرى امام در شناخت دشمن و حربه‏ها و راهبردهاى اوست.

امام خميني

در پرتو اين ويژگى است كه امام دشمن اصلى و خطر عمده را در مراحل مختلف حيات سياسى خويش باز شناخت و متناسب با آن به مقابله با توطئه‏ها و دسيسه‏هاى دشمن همت گماشت و در دام مشغوليت‏با مسائل حاشيه‏اى و فرعى و فراموشى دشمن اصلى گرفتار نيامد و متقابلا تكيه‏گاهها و نقاط قابل اتكا و اعتماد و مراكز و منابع تامين نيرو و امكانات جبهه اسلام و انقلاب را در مقابله با دشمن بخوبى شناخت و از تمامى آن امكانات بدرستى سود جست. درك اهميت مسئله فرهنگ در معناى عام و گسترده آن و جايگاه عظيم جبهه فرهنگى در صحنه مبارزه همه جانبه حق و باطل بويژه در شرايط امروزين جهان از مصاديق بارز اين تيزبينى و دقت نظر ايشان است.

از ميان گسترده مسائل فرهنگى، شناخت اهميت نقش دانشگاهها و قشر دانشگاهيان اعم از استادان و دانشجويان و به طور كلى حاملان و مسلحان به سلاح دانش و تخصص و صاحبان فكر و انديشه كه مغز متفكر جامعه را تشكيل مى‏دهند و در اين معنا طبعا در برگيرنده هر دو قلمرو حوزه و دانشگاه و روحانى و دانشگاهى است از برجستگى خاصى برخوردار است.

امام در تدارك و آرايش نيروهاى جبهه انقلاب در مقابل استكبار، از يك سو شناخت دقيق و درستى از فرزندان و سربازان بالقوه و بالفعل انقلاب در اين قشر به دست مى‏دهد و از سوى ديگر لغزشگاهها و خطرات ناشى از نفوذ و سلطه دشمن از اين دريچه را بخوبى تشخيص مى‏دهد. در جاى جاى سخن امام، مسئله تامين و تربيت نيروى انسانى خود يافته و داراى اعتماد به نفس و مسلح به دانش و تخصص و مبرا از خودخواهيها و نفس پرستيها به عنوان اصليترين عامل ايجاد، بسط، تداوم و صيانت انقلاب رخ مى‏نمايد. صراحت، تكرار و تاكيدات حضرت امام در اين زمينه تا به حدى است كه لااقل در شرايط فعلى و براى اين نسل، نيازى به ارائه موارد و نمونه‏هاى آن نيست.

امام دشمن اصلى و خطر عمده را در مراحل مختلف حيات سياسى خويش باز شناخت و متناسب با آن به مقابله با توطئه‏ها و دسيسه‏هاى دشمن همت گماشت و در دام مشغوليت‏با مسائل حاشيه‏اى و فرعى و فراموشى دشمن اصلى گرفتار نيامد.

از همين زاويه نگرش است كه اصولا امام مسئله دانشگاهها را حتى در بحرانى‏ترين شرايط جنگ تحميلى، از اهم مسائل كشور معرفى مى‏نمايند و در تاريخ 19/9/64 خطاب به اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى مى‏فرمايند: "ما جنگ داريم، جنگ چيز مهمى نيست، حل مى‏شود. . . اما مسئله دانشگاه يك مسئله فوق‏العاده است. "

در همين راستا، امام نسبت‏به راههاى نفوذ و شيوه‏ها و مكانيسمهاى تسلط دشمن بر دانشگاهها كه نهايتا به سلطه همه جانبه بر كشور مى‏انجامد، حساسيت و تيزبينى ويژه‏اى داشتند و مسئله اعزام دانشجو به خارج را از اين نقطه نظر مورد مداقه قرار دادند. ايشان در فرصتها و موارد متعدد اين نكته را يادآور مى‏شوند كه خارجيها و بيگانگان بنا ندارند جوانان و فرزندان ملتهاى مسلمان و جهان سوم را كه براى تحصيل به آنها رو مى‏آورند با دست پر برگردانند و به همين لحاظ نوعا نسبت‏به اصل اين سياست‏با نوعى ترديد نگريسته، تاكيد بر مراكز داخلى و بسط و توسعه آنها را به نحوى كه ما را از خارج بى‏نياز كند، مورد نظر داشته‏اند. به عنوان نمونه مى‏توان به موارد زير اشاره كرد.

"جوان عزيز ما كه سرمايه‏ها ميهن هستند بايد بدانند كه رفتن به غرب و شرق براى آموختن علوم مختلف، آنان را از رسيدن به مقصود كه استقلال و آزادى است‏باز مى‏دارد و وابسته‏شان خواهد نمود.

بايد به خود تلقين كنيم كه در غرب هيچ خبرى جز عقب نگه داشتن ما از قافله تمدن و تعالى نيست (1) "

". . . در خارج به جوانان ما درس اساسى نمى‏دهند. . . اين طرز تفكر كه غير از خارج در جاى ديگر نمى‏شود تحصيل كرد امرى است‏باطل چرا كه با اينگونه تبليغات مى‏خواهند جوانان ما را به خارج بكشند و با تفكر خودشان به ايران برگردانند."

(2)

در موارد معدودى نيز كه با توجه به واقعيت ها و ضرورت ها، اساس اعزام دانشجو به خارج را نفى نفرموده‏اند، اصل نفى سلطه و بيگانه ستيزى و هوشيارى در قبال دريچه‏هاى سلطه جويان را در اين مقوله دقيقا مورد عنايت قرار داده، اعزام دانشجو به كشورها و مراكزى كه قصد سلطه بر كشور ما را دارند منع نموده‏اند. ايشان مى‏فرمايند:

"ما بايد فكرى بكنيم كه جوان هاى ما در همين جا خوب تحصيل بكنند و بر فرض احتياجى به خارج رفتن باشد، به كشورهايى بروند كه استعمارى نباشد و طمع اينكه ما تحت‏سلطه آنان باشيم نداشته باشند. . .

استفاده از علوم و گرفتن آن از ديگران مانعى ندارد ولى بايد توجه داشت كه از جايى علوم را بگيريم كه نخواهند ما را منحرف كنند. "

امام خميني

"دانشجويان متعهد را در كشورهايى كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند بفرستند و از فرستادن به امريكا و شوروى و كشورهايى كه در مسير اين دو قطب هستند احتراز كنند." (3)

صحت و دقت مواضع امام در اين زمينه هنگامى روشنتر مى‏شود كه با مراجعه به اسناد لانه جاسوسى نقطه نظرات دشمن و انتظارات امريكا، سمبل و سردمدار قدرتهاى استكبارى و مصداق بارز قدرتهايى كه قصد سلطه بر كشور ما را دارند باز يابيم.

اين اسناد كه به حق ارزشمندترين اطلاعات در بيان حقايق مربوط به روابط اين قدرت شيطانى با ملت ماست، و در استثنايى‏ترين وضعيت، در تاريخ روابط ديپلماتيك معاصر، به بركت‏حركت انقلابى - اسلامى دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در اختيار ما قرار گرفته است، حاوى نكات و اطلاعات ارزنده‏اى در معرفى نقطه نظرهاى امريكا در قبال دانشجويان ايرانى در امريكا به طور اخص و تحصيلات خارج كشور به طور اعم است و انتظارات و توقعات اين رژيم را درباره اين مقوله روشن مى‏سازد.

بررسى كلى اين اسناد حاكى از آن است كه "سباقه تحصيلات در امريكا" يكى از كليديترين اطلاعاتى است كه از نظر تنظيم‏كنندگان اين اسناد مى‏تواند معرف علاقه و تمايل افراد ايرانى به داشتن حسن رابطه با امريكا تلقى گردد. به طورى كه در آن قسمت از اسناد، كه به توصيف خصوصيات افراد يا بيان بيوگرافى اشخاص اختصاص دارد، تقريبا در مورد همه تحصيلكرده‏هاى امريكا، از سوابق تحصيلى و اقامت آنها در امريكا به عنوان يك خصوصيت مثبت و قابل اتكا و اطمينان در هت‏حفظ منافع آن كشور ياد شده است.

ما بايد فكرى بكنيم كه جوان هاى ما در همين جا خوب تحصيل بكنند و بر فرض احتياجى به خارج رفتن باشد، به كشورهايى بروند كه استعمارى نباشد و طمع اينكه ما بايد تحت‏سلطه آنان باشيم نداشته باشند.

به عنوان مثال در اسناد متعددى كه موضوع آن معرفى و شرح ملاقاتها و اقدامات يكى از سران دولت موقت است مكررا به موضوع تحصيلات و اقامه او در امريكا اشاره مى‏شود و اين موضوع حتى در معرفى بسيار خلاصه و پنج‏سطرى كه از اين فرد به عمل مى‏آيد، جاى ويژه و مهمى را به خود اختصاص مى‏دهد.

به طورى كه هنگام معرفى اين فرد به عنوان سفير ايران در كشورهاى شمال اروپا، به رسم معمول ديپلماتيك، شرح مختصرى از خصوصيات و ويژگيهاى اين مامور سياسى، از طرف سفارت امريكا در ايران تهيه و به سفارت امريكا در محل خدمت او ارسال مى‏شود تا ماموران سفارت امريكا در آن كشور شناخت لازم را درباره اين فرد داشته باشند. در اين گزارش مختصر پنج‏سطرى كه همه خصوصيات و اطلاعات مورد نياز براى معرفى يك سياستمدار برجسته را دربرمى‏گيرد، يك سطر به سابقه تحصيل و سكونت او در امريكا اختصاص داده مى‏شود. (4)

در يك مورد ديگر، سابقه سكونت‏يك وزير ايرانى بعد از انقلاب اسلامى كه تحصيل كرده امريكا بوده است، به عنوان عامل تمايل او به برقرارى رابطه تجارى ايران با امريكا ياد مى‏شود. به طورى كه در سند آمده است " (نام وزير) . . . او مدتها در امريكا به سر برده، روى اين حساب برقرارى روابط بازرگانى بين دو كشور را تاييد خواهد كرد." (5)

در يكى از اسناد، از سابقه آموزش بسيارى از فعالين سياسى ايران در امريكا به عنوان عامل مساعد در خوش‏بينى امريكا نسبت‏به مناسبات مساعد بين دو كشور ياد مى‏شود. اگر به زمان تنظيم اين سند كه 27/12/57 يعنى حدود يك ماه بعد از پيروزى انقلاب بوده است دقت نماييم متوجه مى‏شويم كه اين قدرت استكبارى حتى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و نابودى رژيم دست نشانده‏اش در ايران، تا چه پايه چشم اميد به دانشجويان ايرانى تحصيلكرده در امريكا دوخته بوده است. متن سند بدين صورت است:

"بدون شك بسيارى از ايرانيان باهوش و فعالين سياسى در ايالات متحده آموزش ديده‏اند. ما تصور ميكنيم كه احتمالا به‏علت اين آموزش، مناسبات مساعدى بين ايالات متحده و ايران در پيش است" (6)

در سندى ديگر ضمن شرح جريان ملاقات با يكى از وزراى ايران بعد از انقلاب و در شرايطى كه فضاى جامعه مملو از شعارها و موضعگيريهاى شديد ضد امريكايى بوده است، تنظيم كننده سند، از فضاى ملايم و بدون لفاظى حاكم بر مذاكرات بين كاردار امريكا و وزير ايرانى با خرسندى ياد مى‏كند و آن را همان وضعيت مورد انتظار از يك تحصيل كرده امريكايى مى‏داند.

"رويهم رفته مذاكرات در فضاى ملايم و بدون لفاظى صورت گرفت. چنانكه از يك اهل علم و سواد مى‏توان انتظار داشت و كسى كه در دانشگاههاى امريكا تحصيل كرده است. (7)

به غير از اسنادى كه مستقيما به تحصيلكرده‏هاى ايرانى در امريكا مربوط است، در يكى از اسناد، به مقامى عاليرتبه در دولت موقت اشاره مى‏شود و ضمن آن به سابقه هفده ساله تحصيل و سكونت او در آلمان استناد شده و تصريح مى‏شود كه آلمانها، چنين شخصى را به عنوان "آدم خودشان در تهران" (8) تلقى مى‏كنند. در همين سند اظهار نظر شده است كه آلمان با در اختيار داشتن يك ايرانى تحصيلكرده آلمان در پست مهمى در دولت ايران اسلامى، از امتياز ويژه‏اى برخوردار است كه ديگر حكومتهاى خارجى از آن محروم‏اند.

امام خميني

"شويس (مقام وزارت خارجه آلمان) احساس مى‏كرد كه با در نظر گرفتن عدم محبوبيت ايالات متحده و انگليس در ايران در حال حاضر، پيوندهاى آلمانى او (مقام ايرانى تحصيلكرده آلمان) براى "بن" يك امتياز در سر و كار داشتن با تهران به شمار مى‏آيد كه حتى فرانسويها آن را ندارند." (9)

اسناد فوق بيانگر توقع و انتظار بيگانگان از ايرانيان تحصيلكرده در آن كشورهاست. ما

در سند ديگرى، علاوه بر اين توقعات، تدارك و برنامه‏ريزى و عمق علاقه دشمنان در پذيرفتن هر چه بيشتر دانشجويان ايرانى را شاهديم. به طورى كه در سال 1356 در همان حال كه امريكاييها در همه ابعاد به نحو بيسابقه‏اى بر ايران تسلط و سيطره داشته و تقريبا همه امور با هدايت آنها برنامه‏ريزى و پيگيرى مى‏شده است و در همان زمان بنا بر آمارهاى غير رسمى، رقمى بين سى تا پنجاه هزار دانشجوى ايرانى در امريكا مشغول تحصيل بوده‏اند، به عنوان يكى از محورهاى چندگانه در ترسيم خطوط اصلى سياست امريكا در ايران، سفارت امريكا در تهران به مقامات امريكايى توصيه مى‏كند كه با وزارت علوم ايران براى تحصيل هر چه بيشتر جوانان ايرانى در امريكا همكارى به عمل آيد.

". . . با وزارت علوم دولت ايران همكارى كنيد تا جوانان ايرانى بيشترى براى تحصيل در امريكا آماده شوند و به عمل آيند." (10)

اهميت اين توصيه وقتى بهتر معلوم مى‏شود كه در سند ديگرى مى‏خوانيم: در سال 1355، بيش از پنجاه دانشگاه آمريكايى با موسسات آموزشى ايران رابطه داشته‏اند. (11)

براستى آمريكا چه انتظار و توقعى از دانشجويان ايرانى در آمريكا دارد كه در اوج تسلط همه جانبه بر ايران و در شرايطى كه چند ده هزار دانشجوى ايرانى در آمريكا به سر مى‏برند و دانشگاههاى آمريكا بر دانشگاههاى داخلى ما نيز نظارت و نفوذ دارند، هنوز جذب دانشجويان ايرانى به آمريكا در رديف اهداف و برنامه‏هاى درجه اول سفارت آن كشور در ايران قلمداد مى‏شود؟

محتواى اين اسناد كه خواست درونى و تمايل باطنى آمريكا را در عريان‏ترين وجه آن به ما نشان مى‏دهد، بيانگر اين است كه امام با تيزبينى و هوش سياسى و فطرت سالم خود گويا دقيقا از قبل، اين تمايلات و انتظارات را دريافته و با آگاهى كامل از منويات دشمن به مقابله با آن برخاسته و به خنثى‏سازى آن همت گماشته است.

باشد كه اين مشى امام، راهنما و راهبرد نظام و مسئولان جمهورى اسلامى در مواجهه با دشمن و مقابله با تهاجم فرهنگى غرب قرار گيرد و اظهارات و اقدامات خوشبينانه و ساده لوحانه بعضى از مسئولان و دست‏اندركاران را كه فكر مى‏كنند از طريق اعزام دانشجو به كشور امريكا و ديگر مراكزى كه تحت‏سيطره و نفوذ علمى و سياسى اين قدرت هستند مى‏توانيم از چنگال سلطه علمى و تكنولوژيك آنها رهايى يابيم، جاى خود را به تبعيت از رهنمودهاى امام بسپارد، و با غلبه روحيه خود باورى و اعتماد به نفس و از طريق تكيه و تاكيد بر مراكز داخلى و گسترش آنها دشمن را از دستيابى به آرزوهايش مايوس كنيم و در مواردى كه بناچار و ضرورتا بايد موقتا دانشجو به خارج اعزام نماييم، در انتخاب كشور محل تحصيل دقت نماييم تا آنها را در كانونهاى فساد و توطئه عليه اسلام و انقلاب قرار ندهيم.

 

پى‏نوشت‏ها:

1. از پيام حضرت امام (س) در 22 بهمن 1362

2. از بيانات حضرت امام (س) در ديدار با مسئولان دانشگاه آزاد اسلامى 24/4/64

3. از وصيتنامه حضرت امام (س)

4. اسناد لانه جاسوسى، شماره 10 اسناد صفحات 71 و 82 و 85 و 86

5. همان شماره (6-1) صفحه 273

6. همان شماره 28 صفحه 165

7. همان شماره 18 صفحه 100

8. همان شماره 18 صفحه 123

9. همان شماره 18 صفحه 124

10. همان شماره 1 تا 6 صفحه 71

11. همان شماره 8 صفحه 160

 

با استفاده از كلام امام و اسناد لانه جاسوسى

على محمد حاضرى

lمجموعه سخنرانی مرحوم شیخ کافی

مجموعه سخنرانیهای دکتر علی شریعتی بصورت انلاین گوش کنید

 

 
 
 
 
ادامه نوشته

اینجا مسجد الاقصی ماست

تا مشرق ديدار برادر

تا مشرق ديدار برادر

حرم حضرت معصومه عليهاالسلام

مهربان آمد و مهربان‌تر ماند

به انگيزه دهم ربيع الثاني، سال‌روز وفات حضرت معصومه سلام الله عليها

قدم به‌ديدگان مردماني گذاشت كه محبتشان در آينه روايات بر هيچ ‌كس پوشيده نيست. امام ما، رضا عليه‎السلام نداي "طوبي لهم" را برايشان سر داده بود،(1) و حضرت صادق عليه السلام سلام خويش و خداي خويش را قرن‌ها پيش برايشان هديه فرستاده بود. (2)

بيش از صدسال از ورود اولين ساكنان اين سرزمين مي‌گذشت. اعراب اشعري در سال 83 ه .ق با هجرت از مدينه به ‌اين سرزمين، قم را بنا كردند.(3) و بعد از گذشت سال‌ها، دوباره بانويي از شهر پيامبر آمده بود تا احياگري كند. آمد و ماند و آفتاب مهربانيش تا ابد، دل‌هاي عاشقان را روشنايي خواهد بخشد.

در سال 201 ه . ق. ردّپاي خورشيد را پي ‌گرفت و به ‌اين سرزمين رسيد. يك ‌سال از آن ‌زمان كه قافله‌سالار رأفت و مهرباني به تبعيد بردگان خشم و شهوت رفته بود، مي‌گذشت. سفري كه پايانش را پدرانش به او نويد داده بودند. او رفته بود و دل‌هاي فراواني به دنبال او.

و قلب قم به عشق يكي از مسافران خورشيد مي‌تپيد.

امام رضا عليه السلام بارها و بارها بهشت را به پاي خواهر ريخته و زائرانش را بهشتي معرفي كرده است: «هر كس او را زيارت كند، بهشت براي اوست.»

نسبش در استواري به ابراهيم خليل، در عطوفت به عيسي و در علم به موسي مي‌رسيد. نبوت و امامت در رگ‌هايش جريان داشت. فرزند امام موسي بن جعفر عليهماالسلام بود و نجمه خاتون.

خواهر امام رضا عليه السلام به «معصومه» و «كريمه» ملقّب است. عرش و فرش مستمند خوان كرم اويند.

هم‌‎نام بانويي از آسمان‌ها و مام آب‌ها و آيينه‌ها و نامش فاطمه است، و چه فضيلتي برتر از اين‌ كه هم دختر امام است و هم خواهر امام و هم عمه امام.

در خانداني از علم و فضيلت پرورش يافته و به ‌حتم از بزرگان علم مي‌باشد. چه ‌كسي بهتر از دختر امام، كه سخنان پدر و اجدادش را خوب فرا گيرد و به تشنگان معارف الهي برساند. از اين‌رو، روايات فراواني از پدرانش نقل كرده و به ما رسيده است.

امام ما، رضا عليه السلام قطعاً به ‌وجود چنين خواهري مي‌بالد. خواهري كه مسير طولاني مدينه تا شهر قم را براي تجديد پيمان و ديدار او پيمود و سختي‌هاي راه را تحمل كرد تا داستان عشق حسين و زينب عليهماالسلام را بازخواني كند و با حضور خويش، مرهمي بر زخم‌هاي برادر باشد.

معصومه، پا به پاي حسينش به حكم عشق                                       چون زينبي براي رضا جلوه مي‌كند!

او را غسل و كفن نمودند و تا قبرستان «بايلان» تشييع كردند. هنگام دفن به‌دليل نبودن محرم، دچار مشكل شدند. قرار شد پيرمردي به ‌نام «قادر» اين ‌كار را انجام دهد. ناگهان دو سوار از سمت ريگ‌زار و بيابان آمدند. پياده شدند و بر جنازه، نماز خواندند. جسم پاكش را در سردابي، كه قبلاً آماده شده بود، نهادند؛ سپس بدون‌ سخني سوار شدند و رفتند و كسي هم آن‌ها را نشناخت. آية ‌الله فاضل لنكراني مي‌فرمودند: «بعيد نيست اين دو بزرگوار، امام معصوم باشند.»

معصومه، هر چه در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت و نثار برادر كرد. همراهانش را در ساوه به شهادت رساندند. بانو فرمود: «مرا به قم ببريد؛ از پدرم شنيدم كه مي‌فرمود: شهر قم مركز شيعيان ماست.» (4)

ايشان را به طرف قم راهنمايي كردند. در قم، موسي ‌بن ‌خزرج، رئيس و بزرگ خاندان اشعري، زمام شتر حضرت را در دست گرفت و به ‌منزل خود برد. خانه موسي ‌بن ‌خزرج، محل عبادت دختر موسي بن جعفر عليهماالسلام ‌شد؛ بانويي كه عبادت را به اوج خود رساند و در ايام اقامت در قم، سجاده و محراب را شرمنده خويش كرد.

حرم حضرت معصومه عليهاالسلام

امام رضا عليه السلام نيز به ‌پاس فداكاري‌هاي خواهر خود، مقام عصمت را به اذان خدا ارزاني او ساخت. امام رضا عليه السلام فرمود: «من زار المعصومه بقم كمن زارني؛ هر كس معصومه را در قم زيارت كند، گويي مرا زيارت كرده است.» (5)

نه اهل قم، بلكه تمامي شيعيان جهان، چشم به سفره پربركت بي‌بي‌ معصومه(عليهاالسلام) دوخته‌اند. حضرت صادق عليه السلام مقام شفاعت را يكي از جلوات رباني نوه خود، حضرت معصومه عليهاالسلام مي‌داند و مي‌فرمايد: «تدخل بشفاعتها شيعتي الجنه باجمعهم؛ تمام شيعيان به شفاعت او وارد بهشت مي‌شوند.» (6)

خواهر امام رضا عليه السلام به «معصومه» و «كريمه» ملقّب است. عرش و فرش مستمند خوان كرم اويند.

هم‌‎نام بانويي از آسمان‌ها و مام آب‌ها و آيينه‌ها و نامش فاطمه است، و چه فضيلتي برتر از اين‌ كه هم دختر امام است و هم خواهر امام و هم عمه امام.

يكي ‌ديگر از ويژگي‌هاي بارز وجود حضرت معصومه در قم و به ‌خصوص حضور معنوي اين بانوي بزرگ، علمي شدن اين شهر به ‌واسطه كرامات اوست. البته اين نكته در روايتي از امام صادق عليه السلام بيان شده است: «به ‌زودي كوفه از مؤمنان خالي شده است و همان‌طور كه مار در لانه‌اش جمع مي‌شود، علم از اين شهر، رخت مي‌بندد و سپس علم در شهري كه به آن قم مي‌گويند، ظاهر مي‌شود و آن‌ جا معدن دانش و فضيلت مي‌شود.» (7)

امام رضا عليه السلام بارها و بارها بهشت را به پاي خواهر ريخته و زائرانش را بهشتي معرفي كرده است: «هر كس او را زيارت كند، بهشت براي اوست.» (8)

و يكي ديگر از نشانه‌هاي عشق اين برادر و خواهر، زيارت‌نامه‌اي است كه عاشقان آن حضرت از زبان امام  رضا عليه السلام مي‌خوانند.

آسمان قم در دهم (يا: دوازدهم ربيع‌الثاني) سال 201 هـ . ق رنگ ماتم گرفت، و بانوي آسمان‌ها چهره در خاك كشيد.

او را غسل و كفن نمودند و تا قبرستان «بايلان» تشييع كردند. هنگام دفن به‌دليل نبودن محرم، دچار مشكل شدند. قرار شد پيرمردي به ‌نام «قادر» اين ‌كار را انجام دهد. ناگهان دو سوار از سمت ريگ‌زار و بيابان آمدند. پياده شدند و بر جنازه، نماز خواندند. جسم پاكش را در سردابي، كه قبلاً آماده شده بود، نهادند؛ سپس بدون‌ سخني سوار شدند و رفتند و كسي هم آن‌ها را نشناخت. (9)

آية ‌الله فاضل لنكراني مي‌فرمودند: «بعيد نيست اين دو بزرگوار، امام معصوم باشند.»

موسي ‌بن ‌خزرج، سايباني از حصير و بوريا بر قبرش افكند تا زماني كه زينب، بنت الامام الجواد عليه السلام به قم آمد و قبه آجري ساخت. (10) قبّه‌اي كه هر روز خورشيد بر آن بوسه مي‌زد!

 

پي‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 60، ص 215.

2- همان، ص 217.

3- معجم البلدان، ج 4، ص 397.

4- بحارالانوار، ج 60، ص 214.

5- ناسخ التواريخ، ج 7، ص 337.

6- سفينة البحار، ج 2، ص 376.

7- بحارالانوار، ج60، ص213 و همان، ج102،‌ص 265.

8- امام رضا عليه السلام: من زارها فله الجنه.

9- تاريخ قديم قم، ص 213.

10- سفينة البحار، ج 2، ص 376.

                                                                                                                             "سيدمهدي شاه‌چراغي"

      پاداش زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام

               پاداش زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام

                               حرم حضرت معصومه علیهاالسلام

ارزش معنوی دیگر که حکایت از مقام معنوی بالای حضرت معصومه سلام الله علیها دارد پاداش فراوانی است که بر زیارت آن حضرت مترتب است.

از آنجا که آن بانو در سه ضلع ولایت یعنی: فرزند و خواهر و عمه امام، قرار گرفته، چنان که در زیارتنامه آن حضرت می‏خوانیم: «السلام علیکِ یا بنت ولیّ الله، السلام علیک یا اُخت ولیّ الله، السلام علیک یا عمّة ولیّ الله.» از همان سه ضلع امامت نیز روایات فراوانی درباره پاداش زیارت آن حضرت نقل شده است. از جمله:

امام صادق علیه السلام فرمود: «فمن زارها وجبت له الجنّةُ(1)؛ پس هر کس او (فاطمه) را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‏گردد.»

از امام رضا علیه السلام از فاطمه دختر موسی بن جعفر (علیهماالسلام) سؤال شد: فقال: من زارها فلهُ الجنّة(2)؛ هر کس او (فاطمه) را زیارت کند بهشت برای او خواهد بود.»

و امام جواد علیه السلام فرمود: «من زار عمّتی فلهُ الجنّه(3)؛ هر کس عمه‏ام (فاطمه) را در قم زیارت کند برای او بهشت خواهد بود.»

به همین مضمون روایات متعددی از حضرات معصومین نقل شده است.

 

پی‎نوشت‎ها:

1- بحار الانوار، ج 48، ص 316، بیروت .

2- سفینة البحار، ج 2، ص 376.

3- هر کس معصومه را در قم زیارت کند مثل این است که مرا زیارت نموده، ناسخ التواریخ، ج 3، ص 68و ریاحین الشریعه، ج 5، ص 35.

ولادت امام حسن عسکری ع مبارک باد

 عناوین مقالات 
 برگی از دفتر دل (سروده ها) 
 زیارات (صوتی) 
 آوای شادی (مدیحه سرایی) 
 در مكتب خوبان (سخنرانی) 
 داستانهایی اززندگانی امام حسن عسكری علیه السلام (صوتی و تصویری) 
 كتابخانه امام حسن عسكری علیه السلام 
 عترت امام حسن عسكری علیه السلام در یك نگاه 
 پایگاه های مرتبط 
 ویژه نامه های گذشته 
 تصاویر ویژه 
 Screensaver 

محاسبه عمر زمین با احادیث و ایات

به سيماي آية «خلق السموات و الارض» بار ديگر نگاه كنيد. همه اين جهان پهناور و بزرگ در شش روز يعني در شش بخش و مرحله از زمان خلق شده‌اند. و اگر مرحلة «ايجاد» را نيز به آن بيافزاييم، هفت مرحله مي‌شود. زمان نيز همگام با مادة اوليه و در همان مرحلة ايجاد بوجود آمده است.

پس دست كم در مورد آغاز روزهاي ششگانه اين آگاهي كلي را داريم كه ابتداي آنها همان مرحلة ايجاد بوده است. كه با رخ دادن انفجار يا تحوّل عظيم در مركز جهان پايان يكي از آنها فرا مي‌رسد.

از لحظة آغازين تحوّل (كه كرات و كهكشان‌ها به گاز، مذاب و انرژي تبديل مي‌شوند) تا تشكيل كامل آسمان (قشر) جديد، و كهكشان‌ها و كرات جديد، شب آن روز محسوب مي‌شود.پس از رخداد ششمين تحول و سپري شدن شب آن، روز هفتم شروع شده و اينك در حوالي عصر اين روز هستيم.

اكنون موضوع جالب اين است: آيا مي‌توان رقمي براي مدت زمان يكي از اين «روز»ها تعيين نمود؟ آيا اسلام از اين مسأله نيز سخن گفته است؟ خوشبختانه پاسخ اين سئوال مثبت است. طول يكي از اين روزها هيجده ميليارد و دويست و پنجاه ميليون سال (000/000/250/18) است.

و اگر اين رقم را در شش ضرب كنيد (000/000/500/109) يكصدو نه ميليارد و پانصد ميليون سال، با سال‌هاي كرة زمين ما، به دست خواهد آمد.

اگر بنابراين باشد كه اين روزها شب نيز داشته‌اند بايد رقم مذكور را در دو ضرب كنيم. كه رقم (000/000/000/219) به دست مي‌آيد.

البته براي به دست آوردن عمر جهان تا امروز، بايد مدت صبح تا عصر روز هفتم را نيز بر رقم مذكور بيافزاييم. كه در سطرهاي بعدي به بحث آن خواهيم پرداخت. اين محاسبه بر اساس آية 47 سورة حج و آية 4 سورة معارج، انجام مي‌يابد.   ( و يستعجلونك بالعذاب و لن يخلف الله وعده و انّ يوما عند ربّك كالف سنة ممّا تعدّون.) ((((( نجوم شناسان و محققين علوم فضايي و كيهاني غربي عمر كهكشان‌هاي كنوني و سازمان كنوني جهان را بين پانزده ميليارد (000/000/000/15) و ده ميليارد (000/000/000/10) سال تخمين مي‌زنند كه به نظر مي‌رسد اين يافتة آنها چندان از واقعيت دور نباشد. آنان معتقدند: قبل از مدت مذكور همه كهكشان‌ها و منظومه‌ها و فاصلة ميان آنها، توده‌اي از گاز و مواد مذاب و قهراً همراه با انرژي بوده است. و كهكشان‌ها و كرات از آن گازها و مواد مذاب و انرژي بوجود آمده‌اند(. از جمله نگاه كنيد به: علم و خدا: ژان گيتون، گريشكابو گدانف و ايگور بوگدانف، ترجمة دكتر آگاهي صفحة 30. و نيز نگاه كنيد به: نجوم به زبان ساده: صفحة 155: مايردگاني، ترجمة محمّد رضا خواجه پور.ـ) اگر مجموع شش شبانه روز را به ميانگين ده و پانزده ميليارد يعني (000/000/500/12) اضافه كنيم رقم :
(000/000/500/231) سال به دست مي‌آيد. كه تخميناً مجموع عمر جهان از «ايجاد» تاكنون مي‌باشد. و قبل از آن روزي بود روزي نبود، غير از خدا چيزي نبود.

 رازي در كتاب خود موسوم به مفاتيح الغيب از پيامبر (ص) روايت كرده است كه فرمود: شبي كه من به آسمان سير داده شدم در آسمان هفتم ميدانهائي ديدم همانند ميدانهاي اين زمين شما، و گروههائي از ملائكه را ديدم كه در پرواز بودند نه اينان براي آنان مي‌ايستادند و نه آنان براي اينان (در رفت و آمد بودند.) فرمود: به جبرئيل گفتم: اينان كيستند؟ گفت: نمي‌دانم گفتم: از كجا آمده‌اند؟ گفت: نمي‌دانم گفتم: كجا مي‌روند؟ گفت: نمي‌دانم گفتم: از آنها بپرس. گفت: نمي‌توانم امّا شما از آنها بپرسيد اي حبيب خدا. حضرت فرمود: با يكي از آنها روبرو شدم و از او پرسيدم: اسم تو چيست؟ گفت: كيكائيل پس گفتم: از كجا مي‌آيي گفت: نمي‌دانم گفتم: به كجا مي‌روي؟ گفت: نمي‌دانم گفتم: از چه وقت در سير و گردش هستي؟ گفت: نمي‌دانم، غير از اينكه مي‌دانم خداوند سبحانه در هر هزار سال ستاره‌اي خلق مي‌كند و من شش هزار ستاره را كه خدا خلق كرده است، ديده‌ام، در حالي كه در گردش و حركت بودم.

اين حديث خيلي ساده و با بيان روشن، مطلب را بصورت گفتگوي معمولي بيان مي‌كند. بطوري كه يك فرد غير محقّق و معمولي كه تنها بتواند چهار عمل اصلي حساب را انجام دهد، و توجّه داشته باشد كه يك روز در عالم ملكوت معادل 50000 سال است، مي‌‌تواند محاسبه زير را بنمايد:

000/365= 365* 1000

000/000/250/18= 000/50* 000/365

چه شگفت انگيز است مطابقت اين حديث با محاسبه‌اي كه در بالا بر اساس آيه‌ها انجام گرفت!؟

پس آن ستاره‌اي كه مورد نظر آن ملك بود (و بايد آن را شاه ستاره يا شمس الشّموس ناميد) در هر 000/000/250/18 سال يكبار آفريده مي‌شود.))))

منبع : سایت بینش نو

امنیت : حضور سازمان جاسوسی CIA در Youtube، Myspace و وبلاگ‌های ایرانی

سلام دوستان عزیز
این منبع خبری که در اینجا زده شده عین واقعیت هست چون من خودم واقعا دیدم که جاسوسی می کنند حالا میگم چطور .البته نه همه وبلاگها بعضی وبلاگها .
بعضی موقع ها من چون در مورد بعضی از آی÷یها کنجکاو میشم نگاه میکنم چند باری که مطلب می گذاشتم توی وبلاگ گروهی و وبلاگ خودم روی این ایپی کنار وبلاگ نگاه میکردم دیدم به جای ایپی و پرچم کشور خودم آمریکا و آیپی آمریکایی می افته تعجب کردم گفتم نکنه من آمریکایی هستم و خودم خبر ندارم در ضمن قبلا هم دیده بودم که این آیپی ها مشابه و به اکثر وبلاگهای ایرانی سر میزنند از جمله اینکه san jose . femount . , ]
و چند تا آیپی های مشابه .البته معلومه که طرف از ارگانها و تجهیزات خوبی برخورداره که هر دفعه با یکی میاد و لی خب این دوتا معروفترند .خب ما هم انقدر مرورگر داریم که منم هر دفعه مثل خودشون با انواع مختلف میام بالا . خب غرض از گفتن این حرفها اینه که آنها خیلی موذیند و بر روی افکار ما ها برای چند سال آینده شون کار میکنند و حتی بعضی از کارتونها و انیمیشنها که میسازند در نت وجود داره دقت کنین با انواع مختلف . به نظرم یک هدفی دارند . اگه دقت کرده باشین .البته اگه باور نکنین میتونین با گوگل در مورد این موضوع یک سرچ انجام بدین و متوجه بشین البته این مطالب در بعضی از مطالبمان گنجانده شده اگه مطالعه بفرمایید .
مطالب سیاسی. اجتماعی و .......... خب گفتم  بد نیست عزیزان وبلاگ نویسمون هم این خبر بشنوند

موفق باشید
و اما خبر

 دوسال پیش برای اولین بار پی بردیم كه بلاگ های ایرانی یكی از منابعی هستند كه ارزش توجه خاص را دارند. من صراحتا می گویم كه بیزینس ما جاسوسی است. ما به چت روم ها سر می زنیم. Youtube این روزها یكی از منابع باورنكردنی اطلاعات است. گروههای كاری داریم كه عكس هائی كه مردم با تلفن های دستی خود گرفته اند، بررسی می كنند.
بخشی از سازمان اطلاعات مركزی آمریكا بنام "مركز منابع باز" (Open Source Center) فقط وظیفه دارد كه در اینترنت، در سایت ها و وبلاگ های شخصی به جستجو پرداخته و پس از جمع آوری و ترجمه اطلاعات بدست آمده، آنها را آنالیز نماید.
داك نكوین (Doug Naquin) مدیر این مركز می گوید: "ما بدنبال اطلاعات به هر جا سر می كشیم."
وی با اشاره به سایت هائی از قبیل My Space كه منبع ارزشمندی از اطلاعات برای CIA است می گوید: "ما افراد خود را برای جستجوهای پیچیده در اینترنت و نحوه یافتن اطلاعات و سپس آنالیز آنها آموزش می دهیم و این امر از یك جستجوی ساده در گوگل فراتر است. ما بدنبال اطلاعاتی هستیم كه در روزنامه های صبح قابل دسترسی نیستند."
داك نكوین می افزاید: "ما به جاهائی سر می زنیم كه پنج سال پیش وجود خارجی نداشتند."
ما به چت روم ها سر می زنیم و سعی می كنیم كه از اوضاع جلوتر حركت كنیم. گروههای كاری داریم كه عكس هائی كه مردم با تلفن های دستی خود گرفته اند، بررسی می كنند.
مدیر "مركز منابع باز" تصریح می كند: یكی از مهم ترین منابع اطلاعات ما وبلاگ‌ها هستند. دو سال پیش برای اولین بار پی بردیم كه بلاگ های ایرانی یكی از منابعی هستند كه ارزش توجه خاص را دارند. كمیسیون ۱۱ سپتامبر و كمیسیون سلاحهای كشتار جمعی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر هر دو به ما گفتند كه باید توجه گسترده ای به این منبع آزاد و باز شود و از آن حداكثر بهره برداری بعمل آید.
برای درك اهمیت اطلاعات منابع باز لازم است به گفته‌های ری مك گاورن آنالیست برجسته CIA كه در مقاله ای به نكته ای باور نكردنی اشاره می كند اشاره كنیم، او می گوید: "بگذارید رازی را برای شما برملا كنم. شاید باور آن سخت باشد اما آنالیست های سیا، ۸۰ درصد از داده های خود را برای تهیه تحلیل ها، از رسانه های عمومی و همان اخباری كه در اختیار عموم قرار دارد اخذ می‌كنند.
منبع: جهان نیوز

اربعین حسینی رو به ملت شریف ایران تسلیت می گویم

پژوهشي بر اربعين حسيني 
 شرحي بر زيارت اربعين 
 امام حسين عليه السلام و حکومت ديني(1) 
 امام حسين عليه السلام و حکومت ديني (2) 
 ويژگي هاي اصحاب سيدالشهدا عليه السلام 
 جاودانگي قيام امام حسين عليه السلام 
 در سوگ اربعين 
 فضيلت گريه بر امام حسين عليه السلام 
 نگاهي به زيارت وارث(1) 
 نگاهي به زيارت وارث(2) 
 ارزش زيارت اربعين 
 احياي نماز در روز اربعين 
 اهميت عدد چهل در روايات 
 حرّ دير آمد، پس دور ماند 
منظومه احساس 
زيارت اربعين
 نواي غم (مرثيه سرايي ) 
 در محضر اساتيد(سخنراني) 
 ويژه‎نامه سال گذشته 
 کتابخانه امام حسين عليه السلام 
 تصاوير ويژه 
 Screensaver 

سختي‌هاي مبارزه از زبان رهبري

سختي‌هاي مبارزه از زبان رهبري

                                                                                                      

من بارها بازداشت شدم؛ من را شش مرتبه بازداشت کردند، يک بار هم زندان بردند، يک بار هم تبعيد شدم. مجموعه اين دوران‌ها نزديک به سه سال طول کشيده است. دوره زندگي ما در آن زمان‌ها، براي ايراني‌ها دوران بسيار بدي بود.

اولاً نکته‌ي خيلي مهمي را که امروز شايد شماها واقعاً نتوانيد آن را درست تصور بکنيد، اين است که آن دوران، مسايل کشور- سياست، دولت- مطلقاً براي مردم مطرح نبود؛ حالا مردم ما در کشور، وزرا را مي‌شناسند، رئيس‌جمهور را مي‌شناسند، آن وقتي که نخست‌وزير بود، او را مي‌شناختند، کارهاي عمده را مي‌دانند، در مبارزات سياسي خيلي چيزها را خبر دارند که دولت، امروز چه اقدامي کرده و چه تصميمي گرفته است؛ ولي آن زمان، دولت‌ها مي‌آمدند و مي‌رفتند و اصلاً مردم نمي‌فهميدند!

يک نخست‌وزير مي‌رفت، يک نخست‌وزير ديگر مي‌آمد، کابينه عوض مي‌شد، انتخابات مي‌شد و اصلاً مردم خبر نمي‌شدند! توجه مي‌کنيد؟! به کل نسبت به مسايل دولت، بي‌تفاوت بودند. دولت براي خودش کارهايي مي‌کرد، مردم راه خودشان را مي‌رفتند، دولت راه خودش را مي‌رفت، فشار روي مردم، خيلي زياد بود و آزادي اصلاً نبود.

من يادم است که دوستي از دوستان ما از پاکستان آمده بود، براي ما نقل مي‌کرد که بله، من در داخل پارک، فلان کس را ديدم که اعلاميه‌اي را به فلاني داد؛ من تعجب کردم که مگر در پارک کسي مي‌تواند به کسي اعلاميه بدهد! او از تعجب من تعجب کرد؛ گفت: چرا نشود؟! پارک است ديگر، انسان اعلاميه را در مي‌آورد و به آن طرف مي‌دهد. گفتم: چنين چيزي مي‌شود؟!

اين مربوط به دوران مبارزات ما بود که من دوره‌ي نوجواني را هم گذرانده بودم؛ يعني اختناق در ايران آن‌قدر زياد بود که اصلاً تصور نمي‌کرديم ممکن است کسي بتواند به زبان صريح، روشن، روز روشن، جلوي چشم مردم، حرف سياسي به کسي يا به دوستي بزند، يا کاغذي را به او بدهد، يا کاغذي را از او بگيرد! از بس فشار و خفقان بود؛ به کوچکترين سوءظن، افراد را مي‌گرفتند، و به خانه‌هاي مردم مي‌ريختند!

بارها به منزل ما ريختند و منزل ما را گشتند- منزل پدرم، منزل خودم- کاغذها و نوشته‌هاي من را بارها بردند! خيلي از نوشته‌ها و يادداشت‌هاي علمي و غيرعلمي من از بين رفته، غارت شده است؛ بردند، جمع کردند و بعد ديگر ندادند؛ يا وقتي دادند، همه‌اش را ندادند! زندگي از لحاظ سياسي، زندگي سختي بود؛ يعني زندگي سياسي، بسيار زندگي سختي بود، خفقان بود آزادي نبود.

من در دوره‌ي مبارزات براي جوان‌ها و دانشجوها در مشهد، مدت‌ها درس تفسير مي‌گفتم؛ به بخشي از قرآن رسيديم که راجع به قضاياي بني‌اسرائيل بود؛ قهراً راجع به بني اسرائيل هم تفسير قرآن مي‌گفتيم. يک مقدار راجع به بني‌اسرائيل و يهود صحبت کردم؛ بعد از مدت کمي، من را بازداشت کردند! البته نه به آن بهانه، بي‌جهت و به عنوان ديگري بازداشت کردند، به زندان بردند

                                                                                    

جزو بازجويي‌هايي که از من مي‌کردند، اين بود که شما عليه اسرائيل و عليه يهود، حرف زده‌ايد! توجه مي‌کنيد؟! يعني اگر کسي آيه‌ي قرآني را که راجع به بني‌اسرائيل حرف زده بود، تفسير مي‌کرد و درباره‌ي آن حرف مي‌زد، بعد بايد جواب مي‌داد که چرا اين آيه‌ي قرآن را مطرح کرده است! چرا اين حرف‌ها را زده و چرا راجع به بني‌اسرائيل، بدگويي کرده است! يعني وضع سياسي، اين گونه وضع سخت و دشواري بود و سياست‌ها اين قدر ضد مردمي و وابسته‌ي به خواست ارباب‌ها بود! البته با اين دو، سه کلمه نمي‌شود اوضاع و احوال دوران اختناق را بيان کرد؛ من اين را به شما بگويم که حقاً و انصافاً اگر ده جلد کتاب هم نوشته بشود و همه‌ي آنها تشريح و توصيف آن دوران باشد، باز هم نمي‌شود بيان کرد؛ و البته بعضي از حرف‌ها هست که اصلاً نمي‌شود با زبان معمول بيان کرد؛ بعضي از تصورات هست که جز با زبان ادب و هنر بيان نمي‌شود. در شعر مي‌شود بيان کرد، در کارهاي ادبي و هنري مي‌شود بيان کرد؛ اما خيلي از آنها را در زبان معمولي نمي‌شود گفت.

منبع: روزنامه جمهوري اسلامي، 14/11/76

شکر گزاری

شکر گزاری

بعضی ها از خداوند طلبکارند و کمتر به این فکر می افتند از او به خاطر نعمت هایش تشکر کنند . در حالی که این کار وظیفه ماست و به قول سعدی:

شکر نعمت نعمتت افزون کند

                          کفر نعمت از کفت بیرون کند

من این حقیقت را بارها تجربه کرده ام که با شکر گزاری انچه داشته ام بیشتر شده است و همچنین شاهد بوده ام افراد نق نقو . رنجور نما و بدبین که از همه چیز شکایت میکنند نصیب کمتری از دنیا می برند. پس منصف باشیم و اگر دهها نعمت در اطراف خود میبینیم و فقط یک نقص در زندگی داریم شاکر ان دهها نعمت باشیم تا خداوند کمک کند ان مشکل هم حل شود . مثل معروفی می گوید: "ماهی چون دائما در اب است . قدر اب را نمی شناسد.

اما همین که در خشکی فرو ماند . در هوای اب پرپر میزند! در همین جا علاقه مندم به نکته ظریف دیگری اشاره کنم:ایا می دانید واژه "شکر" در اصل یعنی چه؟ ما بارها شنیده ایم یا خود به زبان می اوریم باید شکر گزار بود. مثلا پس از صرف غذا به کودکمان می اموزیم بگوید: "الهی شکر"! اما به راستی این کلمه ای که از کودکی هزاران بار شنیده ایم .یعنی چه ؟ مطمئن هستم که شما معنی ان را به خوبی می دانید. شکر نعمت یعنی استفاده صحیح از نعمت! می بینید این خدای مهربان ما چه عظمتی دارد؟ او حتی سپاس از نعمت هایش را از ما توقع ندارد یا نمیخواهد حتی با کلمات آنها را به زبان بیاوریم .بلکه سپاس از خود را به استفاده صحیح از نعمت هایش منوط میکند. این همه بزرگی و بی نیازی را در خداوند می بینیم و باز هم در وجودش شک میکنیم .من نمی دانم اگر خدا نباشد چه چیزی را می توانیم جای او بگذاریم؟

نحوه شکر گزاری

حال که معنای شکر را دانستیم . ببینیم معنای این کلمه پر معنی را چگونه باید به همه بخشهای زندگی مان تعمیم دهیم .یعنی چگونه شکر گزار راستین خداوند باشیم و چه بکنیم و چه بگوییم ؟

۱- از خداوند تشکر کنید که سالمید . یک لحظه فکر کنید یکی از پاهایتان لنگ بود . چقدر ناراحت بودید یا اگر یکی از انگشتان دستتان شکسته بود و دستهای زیبایی نداشتید .چه حالی پیدا میکردید . پس تن سالم یکی از نعمت های بزرگی است که خداوند به ما داده است و همیشه باید شاکر او باشیم . این شکر در معنای اخیری که از ان نام بردم . تلاش در همچنان سلامت نگه داشتن تن میباشد.

                                                             
                        

                                             خدایا شکر میکنم که زندگی خوبی دارم

                                             و دیگران در این مهم مرا یاری کرده اند پس

                                             وظیفه خود میدانم که به خوشبختی دیگران 

                                              کمک کنم و سهمی در رشد و بالندگی

                                                        انها داشته باشم .

۲- اگر فرزند خوبی دارید . از خداوند تشکر کنید و در معنای تازه شکر با او مهربان باشید به درد دلش گوش کنید. به خواسته هایش توجه کنید . شرایط رشد استعداد هایش را فراهم کنید . هنگام تصمیم گیری مشاورش باشید . تجربیات خود را در هر زمینه ای به او انتقال دهید . اگر فرزند خوب . درسخوان و مطیعی دارید از خداوند به خاطر توانایی خودتان در تربیت او تشکر کنید. یا وقتی خانه خوبی دارید از خداوند تشکر کنید . درخت قشنگی در حیاط دارید . گل زیبایی گوشه اتاق دارید . به خاطر اینها همه تشکر کنید باور بفرمایید وقتی لیوان ابی به دست می گیرم با دقت ان را تماشا می کنم و میگویم " خدایا !متشکرم که سالمم و می توانم به راحتی آب بخورم " آب را جرعه جرعه می نوشم و نهایت لذت را می برم ..

    وقتی همسرم نیمرویی برایم درست میکند به زیبایی سفیده و زرده اش نگاه میکنم و حظ می برم . آیا تا به حال به شکل و ترکیب همین غذای ساده دقت کردهاید؟ باید دید زیبا شناسانه داشته باشیم که بتوانیم زیبایی هایی را که این همه در دسترسند درک کنیم

آیا تا به حال از قهقهه کودکی لذت برده اید؟ یا برایتان خیلی معمولی است و مانند بسیاری از بد سلیقه ها از آن آزار می بینید؟ در حالی که سر و صدای بچه ها و بازی ایشان در اطراف ما نشانه حیات است و به گفته گاندی"خدا هنوز از ما نا امید نشده است".زیرا در داستانها آمده است هر وقت خداوند قومی را غضب می کرد و می خواست به مجازات برساند. تا ۴۰ سال فرزندی در میان ایشان متولد نمیکرد. پس وجود کودکان در اطراف ما یعنی اینکه هنوز خداوند ما را دوست دارد و هنوز امیدی هست. پس شکر این دوستی و لطف را به جا بیاوریم و خدا را به خاطر ان سپاس بگوییم.

شکر گزاری از زیبایی های اطراف .ما را به زندگی خوش بین و امیدوار و شکیبایی مان را بیشتر می کند.

                                    زندگی زیباست ای زیبا پسند

                                   زنده ایشان به زیبایی رسند

اگر مثبت اندیش و به گفته شاعر زنده اندیش باشیم زندگی هم برای ما زیباتر خواهد شد. تاجر تا مو فقی را در نظر بگیرید که در عرض یک روز دهها موفقیت مالی داشته است . اما سر راه برگشت به خانه .به خاطر تصادف کوچکی که به خسارت مالی اندک منجر شده است به زمین و زمان بد وبیراه می گوید. او کوردلی است که قادر نیست این همه موفقیت و کامیابی های خود را ببیند و فقط همان تصادف کوچک را میبیند و زندگی را بر خود و اطرافیانش حرام میکند .

چقدر مانند این تاجر را میتوانید دور و بر خود پیدا کنید که همه چیز دارند. ولی دائم می نالند؟ از ترافیک شکایت دارند . از گرانی گله مند هستند . از همسایه . همکار . خویشاوند . دوست . آشنا شاکی هستند و سر سوزنی سپاسگزار نعمت های بی کرانی نیستند که خداوند به ایشان داده است!.

لطفا این دعا را همیشه با خود تکرار کنید:

   ((   خدایا شکر میکنم که زندگی خوبی دارم

                                             و دیگران در این مهم مرا یاری کرده اند پس

                                             وظیفه خود میدانم که به خوشبختی دیگران 

                                              کمک کنم و سهمی در رشد و بالندگی

                                                        انها داشته باشم ))

زمین جانش را خیلی دوست داشت.از هواپیماانقدر میترسید که حتی برای معالجه با اتوبوس راهی المان شد میگفت:چرخهای هواپیما روی زمین نیست....فقط زمین است که به ادم برای زنده ماندن اطمینان میده.... بالاخره پس از پنج روز به المان رسید. با خوشحالی از پله های اتوبوس پیاده شد و همین که روی زمین پا گذاشت. سکندری خورد و به زمین افتاد و سرش به جدول اصابت کرد و....مرد! بازگشت باید هر چه سریعتر به خانه باز میگشت. بچه های گرسنه اش چشم انتظار بودند .پس با زحمت زیاد غذای روزانه بچه هایش را تهیه کرده و شتابانن به سوی خانه راه افتاد. نزدیک خانه بود که ناگهان سوزش شدیدی در قفسه سینه اش احساس کردو..... چند لحظه بعد دو پسر بچه با تیر و کمانی که در دست داشتند بالای سر گنجشک نگو نبخت استاده بودند. ۱۰۰ نفر دخترک طبق معمول هر روز جلو کفاشی ایستاد و به کفشهای قرمز رنگی که پر از پولک بود با حسرت نگاه کرد و بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد اگر تا پایان ماه هر روز بتوانی تمام چسب زخمهایت رو بفروشی اخر ماه کفشهای قرمز رو برات میخرم دخترک به کفشها نگاه کرد یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت ۱۰۰ نفر زخم بشه تا.....؟وبعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت:نه خدا نکند اصلا کفش نمی خوام ........

وصیتنامه دکتر علی شریعتی

وصیتنامه دکتر علی شریعتی

سلام بر تمام دوستان.

۲۹ خرداد سالروز عروج ملکوتی دکتر شریعتی است. ۳۰ سال گذشت و ما امروزه فقط به نوشته های پر معنایش دسترسی داریم و بس.

با چند تن از دوستان در مورد اینکه کدام یک از مطالبش را برای سالگردش بگذارم مشورت کردم.

زندگینامه دکتر ، نظر شخصیتهای دیگر در مورد دکتر ، حسینیه ارشاد و ........

 تنها مطلبی که دیدم شاید حق را ادا کند وصیتنامه دکتر است. تا آنجا که توانستم خلاصه کردم به طوریکه در اصل متن خللی وارد نشود اما باز هم کمی طولانی است اما درخواستم این است که تا آخر متن را بخوانید. شاید ! دکتر شریعتی را بهتر از پیش بشناسید.

-------------------------------------

امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر و شخصیت های مدرج ، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم.........

عازم سفرم و به حکم شرع ،در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز ، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است ، چه خواهد بود؟ جز اینکه همه قرض هایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی « تماما » واگذار می کنم به همسرم که از حقوقم ( اگر پس از فوت قطع نکردند ) و حقوق اش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آنچه دارم و ندارم ، بپردازد.......

من می دانستم که به جای کار در فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ اگر آرایش می خواندم یا بانکداری و یا گاوداری ، امروز وصیتنامه ام به جای یک انشای ادبی ، شده بود صورتی مبسوط از سهام و املاک و منازل و و مغازه ها و شرکت ها و دم و دستگاهها که تکلیفش را باید معلوم می کردم و مثل حال « به جای اقلام » الفاظ ردیف نمی کردم......

فرزندم ! تو می توانی  « هر گونه بودن » را که بخواهی باشی ، انتخاب کنی. اما آزادی انتخاب تو در چهارچوب حدود انسان بودن محصور است. با هر انتخاب باید انسان بودن نیز همراه باشد وگر نه دیگر از آزادی و انتخاب سخن گفتن بی معنی است ، که این کلمات ویژه خداست و انسان و دیگر هیچ کس......

تو هر چه می خواهی باش ، اما آدم باش . اگر پیاده هم شده است سفر کن . در ماندن می پوسی . هجرت کلمه بزرگی در تاریخ « شدن » انسان ها و تمدن هاست . اروپا را ببین . اما وقتی ایران را دیده باشی ، وگر نه کور رفته ای ، کر باز گشته ای....

اما تو ، سوسن ساده مهربان احساساتی زیباشناس منظم و دقیق ، و تو ، سارای رند عمیق عصیانگر مستقل ! برای شما هیچ توصیه ای ندارم . در برابر این تند بادی که بر آینده پیش ساخته شما می وزد ، کلمات که تنها امکاناتی است که اکنون در اختار دارم ، چه کاری می توانند کرد؟..........

و اما تو همسرم ، چه سفارشی می توان به تو داشت ؟ تو که با از دست دادن من هیچ کس را در زندگی کردن از دست نداده ای . نبودن من خلایی در میان داشتن های تو پدید نمی آورد ، و با این حال که چنان تصویری از روح من در ذهن خود رسم کرده ای ، وفای محکم و دوستی استوار و خدشه ناپذیرت به این چنین منی ، نشانه روح پر از صداقت و پاکی و انسانیت توست..........

آرزوی دیگرم این بود که یک سهم آب و زمین از کاهه بخرم به نام مادرم وقف کنم و درآمدش صرف هزینه تحصیل شاگردان ممتاز مدرسه این ده شود که در سبزوار تحصیلات شان را تا سیکل  یا دیپلم  ادامه دهند.....

و خدا را سپاس می گزارم که عمر را  به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم که بهترین « شغل » را در زندگی ، مبارزه برای آزادی مردم و نجات ملتم می دانستم  و اگر این دست نداد بهترین شغل یک آدم خوب ، معلمی است و نویسندگی  و من از هیجده سالگی کارم این هر دو...........

و آخرین وصیتم به نسل جوانی که وابسته آنم ، و از آن میان به خصوص روشنفکران و از این میان بالاخص شاگردانم که هیچ وقت جوانان روشنفکر همچون امروز نمی توانسته اند به سادگی ، مقامات حساس و موفقیت های سنگین به دست آورند ، اما آنچه که در این معامله از دست می دهند ، بسیار گرانبها تر از آن چیزی است که بدست می آورند. و دیگر این سخن لاادری فرنگی که در ماندن من سخت سهیم بوده است که « شرافت مرد همچون بکارت یک زن است . اگر یک بار لکه دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمی تواند . »

« علی شریعتی »

۱۳۴۸/۱۱/۱۳

عید غدیر خ مبارک باد

یا علی

عید غدیر خم مبارک باد

 غدیر در کشاکش اندیشه ها 
 آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری 
 گروه نامردان 
 فضایل امیرالمومنین در کلام پیامبر اکرم 
 غدیر در قرآن 
 ویژگی های حکومت امام علی علیه السلام 
 اصول سیاست و آیین کشورداری در کلام امیرمومنان 
 بردباری حضرت علی علیه السلام در امور سیاسی 
 شیوه های جذب دشمن در حکومت حضرت علی علیه السلام 
 دلم برای علی ( علیه السلام ) می سوزد 
 آموزش اعتقادات صحیح توسط حضرت علی علیه السلام 
 برخورد شدید حضرت علی علیه السلام با انحرافات عقیدتی 
 قرآن از علی (علیه السلام) می گوید 
 زمزمه احساس 
 میراث مکتوب غدیر (کتابنامه) 
 مستی ما از غدیر خم اوست(برنامه تلویزیونی مکتوب) 
 عاقلانه ترین راه 
 فضائل امیرالمومنین نزد اهل سنت 
 علامه امینی و الغدیر؛ برگی زرین در اثبات حقانیت امیرالمومنین 
 مقالاتی در موضوع امامت 
 سیری اجمالی در نهج البلاغه(سخنرانی استاد رضا الهی) 
 نغمه عشق(مولودیه) 
 همخوانی در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام 
 زیارات و توسل به ساحت مقدس امیرالمومنین علیه السلام 
 متن عربی و ترجمه فارسی خطبه غدیر (صوتی) 
 کتابخانه امیرالمومنین علی علیه السلام 
 ویژه‎نامه‎های سال‎های گذشته 
 پاسخ به سوالات شما در موضوع غدیر 
کلیپ ویژه عید غدیر ( آی مردم بدونید )
 تصاویر ویژه 
 Screensaver